بهشت زیر پای مادران است
مادر شدن حس عجیبی است که تا وقتی مادر نشوی نمی فهمی .. قلبت می شود اندازه قلب یک گنجشک .. نه نه شاید کوچک تر از آن ... و به شکنندگی شیشه ... اشکت همیشه آماده است برای ریختن ... هر وقت کودکی را می بینی در آغوش مادر یا گرم بازی و شیطنت ، دلت پرمی زند سویش و هر جا که باشی دلت برای کودکت تنگ می شود ... دو روز پیش سوار مترو از سرکار بر می گشتم ... خانومی جلوی من با دختر کوچولویی نشسته بود ، دخترک پشتش به من بود و نمی دانستم چند ساله است ... لحظه ای بعد رویش را برگرداند و با دیدنش دلم شکست ، انگار چیزی در قلبم فرو ریخت و اشکها آماده ریختن شدند ... دختری بود حدوداً دو سه ساله ظاهرش نشان می داد که مریض است و...
نویسنده :
الهام
1:13